جدول جو
جدول جو

معنی بل شیرین - جستجوی لغت در جدول جو

بل شیرین
به شیرازی طراثیث است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). تراثیث. غلیون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغ شیرین
تصویر باغ شیرین
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیانبرای مثال چو کردی باغ شیرین را شکربار / درخت تلخ را شیرین شدی بار (نظامی۱۴ - ۱۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
از رودهای حوضۀ دریاچۀ اورمیه و از ملحقات باراندوز رود بعد از عبور از ماشقان، (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 83)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
نام نوایی از موسیقی. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). لحن چهارم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء). از الحان باربد که برای خسروپرویز ساخته بوده است. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 180). از دستانهایی که در وصف قدرت و ثروت خسروپرویز ساخته شده است. (از ایران در زمان ساسانیان ص 508). نوایی است از موسیقی و نام لحن چهارم باشد از سی لحن باربد. (برهان قاطع) (هفت قلزم). نوایی است و لحنی. (شرفنامۀ منیری) :
چو کردی باغ شیرین را شکر بار
شدی باغ از زمین بوسش شکرخوار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوبکر محمد بن احمد بن شیرین البستی، نزیل غرناطه. ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعۀ ذیل را در مدح غرناطه از او آورده است:
رعی الله من غرناطه متبوءً
یسر حزیناً او یجیر طریدا
تبرم منها صاحبی عند ما رأی
مسارحها بالثلج عدن جلیدا
هی الثغر صان الله من اهلت به
و ما خیر ثغر لایکون برودا
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام محلی کنار راه سیرجان و بندرعباس میان زرتو و سرزه، نام یکی از سه آبراهۀ رود طاب، و آن را آب خیرآباد هم مینامند
لغت نامه دهخدا
(گَ)
نوعی از گل که در عمارت به کار برندو به تر شدن از هم ریزد و این متعارف هندوستان است معلوم نیست که در ولایت هم هست یا نیست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شیر نداشتن، فاقد شیر بودن (مادر)، آنکه طرفدار و موافق ندارد، بی حامی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جمع واژۀ بلابل. (منتهی الارب). رجوع به بلابل شود، جمع واژۀ بلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جمع واژۀ بلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باغ شیرین
تصویر باغ شیرین
یکی از الحان باربدی
فرهنگ فارسی معین